روایتی از مشق عاشقی؛

اقدام جوانان هیاتی و انقلابی استان سمنان در مقابل ویروس كرونا

اقدام جوانان هیاتی و انقلابی استان سمنان در مقابل ویروس كرونا روان ما: عزم جزم جوانان هیاتی باانگیزه، بسیجیان و گروه های جهادی استان سمنان در ضدعفونی كردن معابر و شهرهای استان این روزها به نمادی از ایستادگی در مقابل بیماری كرونا بدل شده است.



خبرگزاری مهر، گروه استان ها – محمدحسین عابدی: این روزها كه استان سمنان با بیماری كرونا درگیر است و از لحاظ جمعیت به تعداد مبتلایان یكی از بالاترین آمارهای كشور را دارد، روحانیان، جوانان هیأتی و گروه های بسیجی و جهادی به كمك مردم آمده اند و شب ها معابر، خیابان ها، كوچه ها، پارك ها و حتی درون آپارتمان ها و منازل مردم را ضدعفونی و گندزدایی می كنند اقدامی درخور توجه و جالب كه معنای كار جهادی است.
اهل مصاحبه و بردن نام هایشان نیستند حتی وقتی غروب نخستین روز سال ۹۹ مقابل مسجد افتخاری شاهرود به انتظارشان ایستاده بودیم می گفتند بگذارید تا ماسك هایمان را بزنیم بعد عكس بگیرید تا صورتمان دیده نشود. برای رضای خدا كار می نماییم نه عكس و تصویر و خبر و گزارش!
هوا خنكی اش را از دست داده اما تقریباً همه این ۱۰، ۱۲ جوان شاهرودی كه مقرر است تا لحظاتی دیگر پشت وانت مزدا قرار گیرند، بادگیر تنشان كرده اند، زیپ لباس را تا آخر بالا كشیده اند و دستكش های لاتكسی شأن را دست شأن كرده اند با یك ماسك و عینكی كه بیشتر شبیه اشنوگل قواصی است.

جهاد از نوع دیگر
یكی شان وقتی به نگاه متعجب من روبرو می شود می گوید: گرم است ولی چاره ای هم نیست نباید خودمان هم خیلی خیس شویم و در معرض مواد ضدعفونی كننده قرار بگیریم چونكه پوستمان دانه می ریزد، قرمز می شود و خارش می گیرد آن وقت شب بعد نمی توانیم بیاییم و ازآنجاكه به این كار اعتیاد پیداكرده ایم دلمان نمی خواهد حتی یك شبش را هم از دست بدهیم!
۱۷ سال بیشتر ندارد چهره اش معلوم است كمی زیرخط ریشش سیاه شده و كمی هم روی خط سبیلش بقیه صورتش اما به زمینی بایر می ماند مشخصاً دبیرستانی است اما بگونه ای از احتمال محروم شدن از كار جهادیان هم برای یك شب حرف می زند كه انسان ناخودآگاه یاد فیلم های مستند رزمندگان دوران دفاع مقدس و مرتضی آوینی می افتد.
آن فیلم هایی كه رزمنده ای مجروح را نشان داده است كه دستش مجروح شده و وقتی خبرنگار از او درباره دستش می پرسد او بدون توجه به مشكلات بیماری، درباره فتح و پیروزی شب گذشته می گوید و بعدازاینكه اصرار خبرنگار را می بیند می گوید یكدست دیگر هنوز دارم كه سالم می باشد.
گروه های جهادی شروع به كار كردند
قرار است تا جایی با آنها بروم درراه با مسئول این گروه ضدعفونی كننده جهادی صحبت می كنم درست است كه مسئولیت دارد اما او هم زیر ۳۰ سال سن دارد با اصرار می گوید نامش علیرضا است اما فامیلش را بیان نمی كند و می گوید: اینجا همه اسم كوچك صدا می زنیم به بزرگ ترهایمان هم سید، حاجی و آقا می گوئیم اینجا اسم ها مهم نیستند.
از او درباره كارشان می پرسم و می گوید: تقریباً از نخستین روز هفته دوم اسفندماه كار را شروع كرده ایم بیشتر از ۲۰ شبی می شود كه گندزدایی می نماییم محلول را با كمك كمیته مردمی مقابله با كرونا كه در دفتر حجت الاسلام عباس امینی امام جمعه شاهرود جلساتش برگزار می گردد یا با كمك خیران و مردم می گیریم در مسجد و هیئت معمولاً مخازن هزار، دو هزار و پنج هزار لیتری را پر می نماییم به این شكل كه ماده گندزدا را به نسبت یك به ده با آب مخلوط می نماییم و سپس با برنامه های از پیش تعیین شده به سمت بخش های مختلف شهر می رویم.
علیرضا می گوید: در آغاز خیلی روند كار بد بود چهار، پنج گروه جهادی درست شده بود هر كس چند جوان را راهی كرده بود و سم پاش به كول، خیابان ها را ضدعفونی كرد بدون نقشه، بدون برنامه و … این امر سبب می شد تا یك خیابان دو بار توسط دو گروه ضدعفونی شود اما خیابان بعدی دست نخورده باقی بماند.
وانت در دست انداز محكمی می افتد و مهره های كمرمان یك مرتبه از ابتدا تا آخر جا می خورند و باردیگر روی هم قرار می گیرند علی رضا با خنده ای بلند می گوید غیبت كردم خدا خواست بگوید نگو! او ادامه می دهد: بالاخره این روند عجیب یك هفته ای طول كشید تا اینكه در دفتر امام جمعه جلسه ای برگزار گردید و همه در آن دعوت شدند و از آن موقع كه تقریباً ۱۰، ۱۵ روزی می گذرد همه چیز بهتر شده و ما نقشه و برنامه داریم و همه می دانند كه باید چه كنند. از طرفی سپاه هم وارد عمل شد و همراه با شهرداری یك نوع چتر درست كردند تا همه گروه ها را زیر بال خود بگیرند.

كار شروع می شود
مقصد شهرك امام خمینی (ره) شاهرود است بچه ها پیاده می شوند، دو ماشین دیگر هم می رسند یكی دو نفر هم با موتور می آیند از آن دور قیقاج (در گویش شاهرودی به معنای زیگزاگ) می روند و می خندند. این جوانان هم حال خوشی دارند! كار را كه آغاز می كنند ساعت از ۱۰ شب هم گذشته است چرا پیش از شروع كار در محوطه كنار مزار شهدا جمع می شوند یك پیتی سیاه روغن ۱۷ كیلویی آورده می شود چند هیزم و چند لحظه بعد آتش كوچكی به راه می شود موبایل هایشان را درمی آورند عده ای سلفی می گیرند عده ای در فضای مجازی عكس می گذارند و عده ای هم به دنبال اطلاع رسانی هستند كه مردم از خانه بیرون نیایند.
نوای یك جوان كه او را محمدی می نامند بلند می شود با صلوات آغاز به خواندن دعایی می كند و نوایی از دوران جنگ تحمیلی و یادی از شهدای دوران دفاع مقدس «راه شهیدان ادامه دارد…» بلند و زیبا همه زیر لب زمزمه می كنند وقت بلند شدن است. ضدعفونی به دو شكل انجام می شود ابتدا سم پاش های بزرگی كه پشت وانت هستند و دوم سم پاش های كولی كه به پشت بچه ها بسته می شود. با اولی خیابان ها و معابر و با دومی درب منازل و راهروهایشان را ضدعفونی كنند.
كار كه آغاز می شود یك باره بوی وایتكس محله را برمی دارد بچه ها دیگر همان بچه های یك ربع قبل نیستند یك باره انگار عملیات جنگی شروع شده، می دوند از این سو به آن سو یكی تاب شلنگ را باز می كند دومی فرمان می دهد سومی ماشین را آرام آرام می راند، چهارمی مسئول هماهنگی است و پنجمی توضیح می دهد كه كجاها باقی ماند و گندزدایی نشد. مسئول این گروه كوچك اما مدام می گوید بچه ها قرار نیست سكوت را بشكنیم و مردم را بیدار نماییم.
همه گردهم آمده اند
بااینكه ساعت از ۱۱ هم گذشته اما درب خانه ها را می زنند به درون می روند راه پله ها، درها و … را ضدعفونی می كنند و بیرون می آیند! مردم اما هوایشان رادارند هنوز نیم ساعت نیست كه كار را آغاز كرده اند كه یك باره عملیات توسط مسئول گروه قطع می شود خانمی با ذكر یا فاطمه الزهرا (س) برایشان یك قابلمه غذا و یك فلاسك چای آورده است همه می آیند و من نظاره گر محفلی از عشق خالصانه برای خدمت به مردم و میهن اسلامی.
گرد بانوی شاهرودی جمع می شوند، نه برای غذا خوردن بلكه برای تشكر و تقدیر از او غذا در كابین عقب مزدا قرار می گیرد و كار باردیگر از سر گرفته می شود مسئول این گروه می گوید هركس گرسنه باشد غذا هست می آید می خورد اما هیچگاه نشده این غذاها استفاده گردد همه شان را دست نخورده به در خانه آنانی كه ندارند می بریم بچه ها اصلاً فكر غذا نمی كنند فقط چای می نوشند آن هم نه حالا...
علیرضا می گوید: كار تا اذان بامداد طول می كشد بچه ها نماز را در خیابان و به امامت یك روحانی به جماعت می خوانند و می روند دنبال كارشان در میان این گروه های جهادی معلم، روحانی، دانش آموز، دانشجو، مغازه دار، لباس فروش، حتی یك دست فروش كه جوراب می فروشد، یك كفاش، یك تكنسین اتاق عمل! یك خوشنویس، یك شاعر، چند مداح و … هستند خلاصه همه بچه هیئتی هستند.

ایده كار از كجا شروع شد
مسئول این گروه هیئتی كمی فكر می كند و با تردید كه مبادا تاریخ ها را اشتباه كند می گوید: ایده كار روز هشتم اسفندماه به سرمان زد در فضای مجازی و در گروه پایگاه و هیئت خودمان اعلام كردم كه پنج تا هفت نفر برای گندزدایی خیابان ها و معابر بیایند چونكه دایی من یك وانت داشت و یك دستگاه سم پاش هزار لیتری می توانستیم تهیه نماییم و قصد داشتیم دو گروه سه نفره درست نماییم كه خیابان ها سم پاشی شوند اما فردای آن روز ۴۷ نفر بچه هیئتی مخلص اعلام آمادگی كردند!
علی رضا می گوید: شرمنده این جوان ها شدیم فكرش را هم نمی كردیم آن قدر جوان اهل دل در بینمان داشته باشیم حدس می زدم كه وقتی می گویم پنج نفر ۱۵ نفر بیایند جلو اما نزدیك ۵۰ نفر را هرگز! حتی شاید باورتان نشود اما سه تایشان خانم هستند! می گویند برای سم پاشی می آییم حداقل كاری به ما بدهید كه بامداد ها در پایگاه ماسك می دوزند و شب ها ماسك ها را به ما و گروه های دیگر جهادی می دهند. ما كه زمان جنگ را ندیده ایم اما شك ندارم همین روحیه آنجا هم بود.
به او می گویم یك خاطره خوب از این شب ها بگوید و او تعریف می كند: یك مرتبه داشتیم جایی را سم پاشی می كردیم خانم پیری با عصایی كه انتهایشان چهار شاخه می شود به جهت اینكه عصا سر نخورد و خدایی ناكرده انسان را به دردسر نیندازد نزدیك من شد شاید چند دقیقه طول كشید تا ۱۰ متر راه را بیاید از زیر چادرش پلاستیكی درآورد دو نان تافتون (در گویش شاهرود همان نان شیرمال) به ما داد معلوم بود هرچه دارد آورده و آن شب خیلی گریه كردم كه چقدر مردم بزرگوار هستند.
موانع كار جهادی
سوال اصلی اما اینكه در این راه آیا كسی هم مانع شد و علیرضا می گوید: سوال سختی است هم بله هم خیر؛ دو نوع مانع بر سر راهمان است نخست برخی مسؤلان هستند كه اصلاً معنای كار جهادی را نمی دانند، كار جهادی همانطور كه رهبر معظم انقلاب اسلامی می فرمایند یعنی آتش به اختیار، كاری برای مردم و شهر خود كنی اما برخی مسؤلان انتظار دارند نامه بیاوری، نامه برود در سیكل اداری، چند روز طول بكشد برود بیاید و تا آن موقع كرونا فراگیر شده من نمی دانم كدام كار جهادی است كه نامه نگاری بخواهد؟
علیرضا می گوید: برای مثال كارگاه یكی از دوستان ما می خواست ماسك تولید نماید ۱۰ چرخ خیاطی، قیچی برقی آمده و.. فقط پارچه می خواست یا كمی كمك كه بتواند ۱۰ هزار ماسك تولید نماید آنقدر نامه نگاری شد و دست آخر هم كه پارچه از غرب كشور تهیه شد به فردی كه می خواست برای رضای خدا كار جهادی كند گفتند كه باید تعهد بدهی كه كسی كرونا نگیرد! كه دست آخر فرد مورد اشاره پشیمان شد.

باید از من گفتن ها دوری كرد
این مسئول گروه جهادی می افزاید: كجا دیده اید كه ارتش و سپاه و شهرداری بگوید من من من! نمی خواهیم حرف از كمبودها و… بزنیم اما یكی دیگر از نیازهای ما و موانع كارمان فقدان ماسك و دستكش و لباس مناسب می باشد.
ساعت از ۱۲ شب هم گذشته و این جوان ها تازه گرم كار شده اند، می گویند مقرر است منطقه ای به بزرگی یك و نیم كیلومتر را در همین یكی دو ساعتی گندزدایی كنند یكی از این جوان ها كه دستش خالی شده، تعریف می كند: بیشتر مقابل درب خانه ها، زیر اتومبیل ها، دیوارها تا كمر یا تا جایی كه دست برسد، موزائیك ها كه كفش روی آنها قرار می گیرد و درون خانه ها را ضدعفونی می نماییم.
این جوان كه علی نام دارد، می گوید: هشت شب توفیق داشتم و آمده ام، كار خوبی است و یقیناً اجر معنوی بزرگی در نزد خدا دارد، مدارس و دانشگاه ها هم تعطیل هستند بنابراین بامداد ها در منزل درس می خوانیم و شب ها هم اینجا درس عاشقی مشق می نماییم و چه از این بهتر.
باید عزم را جزم كرد
چه از این بهتر كه برای شهر خود و مردم كار كنی چه از این بهتر كه بتوانی اندازه خودت سهمی در مقابله با كرونا داشته باشی و چه از این بهتر كه بدانی همه مان درد مشترك داریم و باید به اندازه خودمان با آن مقابله نماییم. كرونا میهمان ناخوانده ما است اما خودمان كه می توانیم برای بیرون كردن آن نمك به كفشش بریزیم!
باید عزم را جزم كرد مثل این بچه های بسیجی و جهادی مثل آن پرستاران و دكترهایی كه دست هایشان امروز زخم شده از بس در كمبود امكانات دستان شأن را شسته اند و الكل زده اند مثل آن كادر درمانی كه شبانه روز بیدارند مثل پزشكی كه از هشت بامداد تا سه و نیم صبح روز بعد در بیمارستان است و باردیگر هفت بامداد با انرژی مقابل بیمارانش می ایستد.
عزم جزم جوانان هیئتی و روحانیان همانند سپاه و بسیج و ارتش و شهرداری كه شبانه روز در جهت مقابله با كرونا فعالیت دارند. مثل مسئولانی كه تصمیم های درست را در زمان درست می گیرند البته نه مانند آن مسئولانی كه چند روزی است مشخص نیست حتی كجا هستند! در مقابل دشمنی به نام كرونا باید جهادی ایستاد.

1399/01/06
21:34:57
5.0 / 5
3367
تگهای خبر: بیمار , بیمارستان , بیماری , پزشك
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
نظر شما در مورد این مطلب
نام:
ایمیل:
نظر:
سوال:
= ۹ بعلاوه ۴
روان ما Ravanema
ravanema.ir - حقوق مادی و معنوی سایت روان ما محفوظ است

روان ما

روانشناسی و روانپزشکی