رئیس انجمن علمی اقتصاد سلامت:
افزایش ۱۱ ساله امید به زندگی در دوره جنگ تحمیلی
به گزارش روان ما، رئیس انجمن علمی اقتصاد سلامت با اشاره به اینکه امید به زندگی از ۵۳ سال در شروع پیروزی انقلاب اسلامی به ۶۴ سال در انتها جنگ رسید، اظهار داشت: بخش مهمی از این افزایش، نتیجه شبکه بهداشتی است که در دهه اول انقلاب شکل گرفت و همینطور اجرای سیاست هایی بود که به توانمندسازی گروههای فقیر جامعه منجر گردید.
گروه جامعه ایرنا - محمدرضا واعظ مهدوی ریاست انجمن علمی اقتصاد سلامت، استادی دانشگاه شاهد، معاونت امور اجتماعی سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور، مدیریت کمیته امور اجتماعی تحقق سند چشم انداز جمهوری اسلامی ایران، معاونت توسعه مدیریت و منابع وزارت بهداشت، مدیرعاملی و ریاست هیات مدیره سازمان بیمه سلامت، معاونت سیاستگذاری و برنامه ریزی وزارت رفاه و تامین اجتماعی، عضویت در شورای سیاست گذاری متغیرهای اجتماعی سلامت در برنامه پنجم توسعه، مدیر کلی دفتر آموزش عالی در سازمان برنامه و بودجه، معاونت سیاستگذاری وزارت رفاه و تامین اجتماعی، عضویت در شورای آینده نگاری و نظریه پردازی سلامت فرهنگستان علوم پزشکی، معاونت توسعه امور علمی و فرهنگی سازمان برنامه و بودجه کشور، عضویت در شورای پژوهشی سازمان بهزیستی و عضویت در شورای سیاست گذاری مشارکت های اجتماعی سیستم سلامت کشور را در کارنامه اجرائی و علمی خود دارد.
وی در گفتگویی تفصیلی با خبرنگار حوزه بهداشت و سلامت ایرنا به تشریح تاثیر نابرابری های اجتماعی بر فاکتورهای حوزه سلامت در جامعه و ضرورت توجه به عدالت در نظام بهداشت و درمان در کشور پرداخت. بخش اول گفت و گوی ایرنا با این استاد دانشگاه از چگونگی ایجاد نابرابری های اجتماعی آغاز شد و به رسالت دولت ها دراین زمینه رسید. سپس باب نابرابری و سلامت باز شد و وضعیت دنیا و ایران دراین زمینه مورد بحث قرار گرفت.
بخش نخست این مصاحبه در پی می آید:
چه رابطه ای بین سلامتی و فقر و نابرابری وجود دارد؟
به طور کلی نابرابری های اجتماعی همیشه مقوله بسیار مهمی در جهان بوده است. نابرابری، متضاد عدالت خوانده شده و عدالت دغدغه تاریخی بشر است. ما حتی در سنگ نوشته های کوروش کبیر می بینیم که دغدغه برقراری عدالت بین اقوام و گروههای مختلف تحت پوشش خودرا داشته است.
در نوشته ها و لوح هایی که در تخت جمشید پیدا شده، پادشاهان خودرا به این مفتخر می دانند که دستمزد کارگران سازنده این بنا را بموقع و عادلانه پرداخت کرده و از هیچ کسی استفاده غیرداوطلبانه نکرده اند. یعنی برخلاف خیلی از کاخ هایی که در آن مقطع در دیگر نقاط دنیا بصورت الزامی و توسط بردگان ساخته شد، در ایران، تخت جمشید با پرداخت حقوق عادلانه به کارگران بنا شد.
در تاریخ همین طور شاهدیم که مزدک و مانی به طلب «عدالت» قیام کردند و شورش اسپارتاکوس هم که در بین بردگان روم رخ داد در امتداد عدالت خواهی بود.
هیچ جریان سیاسی در طول تاریخ وجود ندارد که بگوید من برای سرکوب عدالت به وجود آمده ام
رسالت بزرگ پیامبران نیز برقراری عدالت در جهان بوده است؛ پیامبر بزرگ اسلام(ص) نیز بر برابری انسان ها و حقوق بردگان و فرودستان تاکید داشت. کفار مکه مکرراً به ایشان پیغام می دادند که ما حاضریم دست از خدایان خود برداریم و خدای تو را بپرستیم به شرطی که این بردگان و افراد طبقه پایین را از دور خود بِرانی و از حقوق یکسان اشراف و سران قبایل با افراد عادی و فرودستان سخن نگویی.
اسوه بزرگ عدالت خواهان تاریخ؛ امیر المومنین علی (ع) هم در تمجید و ستایش عدل می فرمایند که هیچ چیز مانند عدالت کشورها را آباد نمی کند (ما عمرت البلدان به مثل العدل) و عدالت موجب اصلاح امور رعیت و مردم است (بالعدل تصلح الرعیه).
بشر هم بطور فطری دنبال عدالت است. در ادوار مختلف شاهد ظهور مکاتب مختلفی در عرصه عدالت هستیم. در تمدن اسلامی شاهد ظهور اشاعره، معتزله و مرجأیه هستیم که موضوع اصلی شان بحث عدالت است. آنها از عدل خدا شروع می کنند و به عدالت در رفتار حاکمان می رسند و در نهایت نظریات فلسفی و کلامی آنها در عدالت، تبیین اجتماعی پیدا می کند.
علی (ع) هم در تمجید و ستایش عدل می فرمایند که هیچ چیز مانند عدالت کشورها را آباد نمی کنددر دوران نوین در غرب نیز شاهد بروز مکاتبی چون مارکسیسم و سوسیالیسم هستیم که به صورتی داعیه عدالت داشتند. در خود نگرش های لیبرال نیز شاهدیم که لیبرال های چپ گرا(اگالتارین ها) بیشتر دغدغه شان عدالت است و حتی راست های افراطی(لیبرتارین ها) که به آزادی اولویت می دهند ادعا و صحبتشان این است که در یک فضای آزاد است که عدالت و حقوق اشخاص محقق می شود.
به طور کلی می توان گفت هیچ جریان سیاسی در طول تاریخ وجود ندارد که بگوید من برای سرکوب عدالت به وجود آمده ام و حتی جریان های فکری که ممکنست تعدادی از آنها امروز مطلوب هم نباشند داعیه و شعارشان عدالت بوده است. پرداختن به اینکه کدام یک از این ها درست تر می گویند، البته بحث مهمی است ولی پژوهشگران و دانشمندان این رشته به این رسیده اند که مباحثه پیرامون اینکه کدام رفتار عادلانه تر است ممکنست مناقشاتی را در مقوله های نظری و مباحث تئوریک بوجود آورد که بیشتر مناسب مجامع دانشگاهی است و موجب تاخیر در سیاستگذاری عملی برای حرکت به سمت عدالت اجتماعی می شود.
اینها در نهایت این طور نتیجه گیری می کنند که به جهت اینکه در عمل ما بتوانیم مسائل اجتماعی را بهتر پیگیری نماییم، مناسب تر این است که بوسیله برهان خلف وارد موضوع شویم. یعنی بیاییم و از بی عدالتی شروع نماییم و مواردی را که همه وجدان های بشری به عنوان مصادیق بی عدالتی قبول دارند مطرح و برای کاهش آنها برنامه ریزی و اقدامات عملی برای کاهش نابرابری های شدید و توجیه ناپذیر را سازماندهی نماییم. برای همین من از بحث نابرابری ها شروع می کنم.
امید به زندگی در آفریقای مرکزی ۵۴ و در ژاپن ۸۵ سال است
نابرابری های غیرقابل توجیه، نابرابری های بسیار شدیدی هستند که همه وجدان های انسانی ناعادلانه بودن آنرا می پذیرند. مثلا اینکه امید به زندگی در کشوری مثل سیرالِئون حدود ۶۰ سال، در جنوب سودان ۵۶ سال و در آفریقای مرکزی ۵۴ سال است و این ارقام بسیار کمتر از امید به زندگی مردم ژاپنی است که ۸۵ سال امید به زندگی دارند؛ فقر و سوءتغذیه در کشورهای آفریقایی و مرگ و میر مادران در افغانستان و گرسنگی و عدم دسترسی خردسالان فلسطینی به شیرخشک و حداقل های بهداشتی و تغذیه ای، مواردی هستند که همه وجدان های بیداری بشری را متاثر می سازد.
عوامل ایجادکننده این نابرابری ها کدامند؟
این عوامل را می توان به دو دسته اصلی تقسیم کرد؛ برخی از این عوامل طبیعی هستند. بطورمثال فرض کنید در جامعه ای همه افراد در ابتدا از شرایط یکسانی برخوردار می باشند و همه کشاورزند. ممکنست یک نفر بیشتر کار کند و محصولش بیشتر شود. مراقبت بیش از محصولش انجام دهد. صرفه جویی بیشتری انجام دهد. درآمدش را پس انداز و در جایی سرمایه گذاری کند. برای اینکه سیل محصولش را نبرد آب بند راه اندازی کند و غیره.
نقطه مقابلش فردی است که کار کمتری می کند. همه پولش را مصرف و هیچ پس اندازی نمی نماید. به فکر تاسیس جوی آب هم نیست و سیل کلی از محصولش را با خود می برد. این جا طبعا نابرابری به وجود می آید؛ اما این فرایندهای ایجاد نابرابری، فرایندهای بر حقی است. یعنی در اینجا عوامل ایجاد نابرابری به صلاحیت ها و تلاش و رفتارهای درست یا ناصحیح اشخاص برمی گردد. عوامل اقلیمی هم جزو این عوامل قرار می گیرند.
نوع دیگر عوامل ایجاد کننده نابرابری اما ناشی از فرایندهای برحقی نیست. همان جامعه قبلی را فرض کنید. اینکه یکی از کشاورزان محصول کشاورز دیگر را به زور از او بگیرد یا از او بدزدد. این نابرابری دیگر مشروع نیست.
مجموعه این عوامل طی زمان منجر به این می شود که در همه جوامع یک عده مدام قدرت و ثروتشان بیشتر و بیشتر و عده دیگر قدرت و ثروتشان کم و کمتر شود.
شکاف طبقاتی نباید به حال خود رها شود اگر این وضعیت به حال طبیعی خود واگذار شود بعد از مدتی این فاصله ها بسیار زیاد می شود و آن قسمتی از جامعه که عقب افتاده اند آنقدر فاصله شان زیاد می شود که دیگر نمی توانند به افرادی که جلو افتاده اند برسند.
وقتی رقابت در جامعه به وجود می آید، آنکه توانمندتر و ثروتمندتر است، می تواند خیلی سریعتر از آنکه فقیرتر و ضعیف تر است حرکت نماید و باز بیشتر جلو بیفتد. مثلا فرزندش را در مدرسه بهتری بگذارد، دانش بیشتری پیدا کند، سلامتی افزون تری داشته باشد.
رسالت دولت ها در این مواقع چیست؟
رسالت دولت ها این است که این نابرابری ها را کاهش دهند؛ دولت ها باید ابزارها و روش هایی پیدا کنند که این نابرابری ها را کمتر کنند و امکان ادامه حیات و حضور در حوزه رقابت های اجتماعی را برای همه آحاد جامعه میسر نمایند. البته باید توجه داشته باشیم که این نابرابری ها هیچ گاه از بین نمی روند و دستیابی به برابری کامل نه ممکنست و نه احتمالاً مطلوب. لکن وظیفه دولت ها ایجاد زمینه هایی است که نابرابری ها در جوامع کم شود و امکان رقابت برابر برای همه شهروندان میسر شود.
دولت ها در این مواقع با روش های مالیاتی و تامین اجتماعی می کوشند از درآمد افراد با درآمد بالا بخشی را صرف ارائه خدمت به طبقات پایین جامعه کنند.
فلسفه خدمات اجتماعی این است که دولت از پول کسانی که درآمدهای بالایی دارند مالیات بگیرد و برای طبقات پایین جامعه مدرسه و بیمارستان و راه بسازد
اینجاست که فلسفه مالیات و فلسفه خدمات اجتماعی شکل می گیرد. دولت از پول کسانی که درآمدهای بالایی دارند برای اقشار و طبقات پایین جامعه مدرسه و بیمارستان و راه می سازد. ممکنست کسی که ثروتمند است وقتی گرفتار مشکل آپاندیسیت می شود، بتواند خدمات پزشکی مورد نیاز خودرا بوسیله پرداخت پول بیشتر در اختیار بگیرد اما فردی که درآمد پایینی دارد چنین امکانی ندارد و باید بوسیله نظام تامین اجتماعی و پروسه بیمه به چنین خدمتی دسترسی پیدا کند.
این ها دیگر وظیفه دولت هاست. به عبارت ساده تر، رودخانه طبیعی هستی و جهان به سمت ایجاد نابرابری پیش می رود و مدام این نابرابری ها تشدید می شود. شنا در راه این رودخانه کار هر ماهی مرده ای می تواند باشد؛ اما مهم این است که کسی بتواند خلاف این مسیر شنا کند و نابرابری را کم کند. یعنی طبقات پایین جامعه را توانمند و طبقات بالا را کنترل و مهار کند تا این نابرابری کنترل شود و تقلیل یابد. رسالت مهم دولت ها عمل در راه کاهش نابرابری ها است.
مالیات از ثروتمندان می تواند طبقات پایین را توانمند و طبقات بالا را کنترل و مهار کند امروزه در ادبیات نوین برنامه ریزی، این نابرابری ها شاخص بندی شده اند. یکی از مهم ترین این شاخص بندی ها درباره ی میزان درآمد، ضریب جینی است که معین می کند این درآمد چگونه بین جامعه توزیع می شود. این شاخص بین صفر و یک قرار می گیرد و هر قدر به صفر نزدیک تر باشد، توزیع درآمد در آن جامعه همگن و برابرتر است و هر قدر به یک نزدیک تر باشد، توزیع درآمد در آن جامعه ناهمگن تر و نابرابرتر است.
در ابتدای برنامه چهارم توسعه (در سال ۱۳۸۰) که مهم ترین برنامه ای بود که در آن عدالت اجتماعی کمّی شد و در جداول برنامه آمد و تصویب گردید و کما بیش در سالهای بعد نیز تکرار شد، این ضریب ۳۷ صدم بود.آن موقع من در سازمان برنامه و بودجه بودم. ما گفتیم این ضریب باید در آخر برنامه به ۳۵ صدم برسد. چون تغییرات این ضریب ریز و کاهش آن بسیار محتاج برنامه ریزی های دقیق است.
به رییس کل بانک مرکزی گفتم باید با سیاست های پولی و اعطای تسهیلات و وام به افراد کم درآمد در راه کاهش ضریب جینی گام بردارید
یادم است رییس وقت بانک مرکزی گفت چه طور می خواهید این کار خیلی مهم را انجام دهید؟ من پاسخ دادم قسمتی از این کار بر دوش شماست و باید با سیاست های پولی و اعطای تسهیلات و وام به افراد کم درآمد در این راه گام بردارید و این هدف گذاری که ما کرده ایم غیر واقع بینانه نیست.
شاخص دیگر نسبت درآمد دهک های پردرآمد جامعه به دهک های کم درآمد است. این شاخص در کشورهای آفریقایی و آمریکای لاتین بین ۴۰ تا ۴۵ است. در آمریکا حدود ۲۲ است. در بیشتر کشورهای اروپایی بین ۱۲ تا ۱۷ است. در ایران حدود ۱۱ است. در کشورهای اسکاندیناوی با نظام های مالیاتی قوی و سیاست های دقیق توزیع منابع به ۶ تا ۷ رسیده است. در ژاپن هم عدد ۴ است. وضع نابرابری در ایران بیشتر به کشورهای اروپایی شبیه تر است تا کشورهای آفریقایی و آمریکای جنوبی.
در مورد بحث نابرابری و سلامت بفرمایید...
مساله مهمی که در دهه های اخیر حوزه سلامت رخ داده، تغییر در الگوی بیماری هاست؛ یکی از آنها سالمند شدن جمعیت است که بدنبال آن هزینه های مالی درمانی جمعیت سالمند در مقایسه با جمعیت میانسال و جوان بیشتر است. همین طور بیماریهای جدیدی مانند ایدز و کرونا پیدا شده اند. علاوه بر این امراضی که از قدیم وجود داشته و ما فکر می کردیم ریشه کن شده اند، با تغییراتی که در میکروب ها انجام شده است مجدد ظهور پیدا کرده اند نظیر بیماری هایی نظیر سل و مالاریا.
همچنین الگوهای بیماریها که در گذشته شامل همه گیری های عفونی ناشی از تیفوس و طاعون و وبا بود، تبدیل به الگوی بیماریهای مزمن شده و بیماریهای قلبی، مفصلی و عصبی ظهور و بروز پیدا کرده اند.
از طرفی تکنولوژی پزشکی خیلی رشد کرده است و ابزار جدید و روش های تازه ای در درمان بیماریها به وجود آمده است که خود بسیار گران و هزینه بر هستند.
بیماری هایی جدید سبب افزایش هزینه های سلامت شده است شرایط زندگی مردم نیز عوض شده و تمایل به خوردن فست فود و غذاهای چرب و سرخ کرده بیشتر شده و ورزش و تحرک بدنی هم کاهش پیدا کرده است. استرس های اجتماعی نیز بسیار بالا رفته و آلودگی هوا نیز خیلی زیاد شده است. همه این عوامل بیماریها را بیشتر کرده و هزینه های سلامت را بالا برده است.
در واقع در دوران اخیر یک اتفاق نگران کننده ای رخ داده و آن افزایش هزینه های سلامت در مقایسه با افزایش درآمدهاست. در چنین شرایطی رقابت برای اینکه افراد بتوانند «منابع محدود» را به خود اختصاص دهند، بسیار بیشتر شده است.
چطور؟
مثل این که عده زیادی در صف نانوایی ایستاده باشند و تعداد کمی نان در نانوایی موجود باشد. طبیعتا افرادی خارج از صف می زنند و دعوا می کنند تا نان به آنها برسد. در مورد منابع سلامت هم چنین چیزی رخ داده است. منابع سلامت تقریباً ثابت مانده و رشد چندانی نکرده است اما هزینه های این حوزه به شدت بالا رفته است در نتیجه رقابت برای به دست آوردن این منابع محدود بسیار شدید شده است. در این رقابت چه کسانی برنده اند؟ طبعا افرادی که پرقدرت تر و ثروتمندترند و دستشان به محلهای خاص می رسد.
چالش مهمی که الان نظام های سلامت با آن مواجه اند، چالش رشد نابرابری های سلامت و اختصاص منابع محدود به قدرتمندان است.
چالش مهمی که الان نظام های سلامت با آن مواجه اند، چالش رشد نابرابری های سلامت و اختصاص منابع محدود به قدرتمندان است. در چنین شرایطی دولت ها وظیفه مضاعفی پیدا می کنند. برای همین در سایت سازمان بهداشت جهانی، مهم ترین چالش، چالش عدالت در سلامت عنوان شده و پارادایمی (الگو) که این سایت سفارش می کند تمام کشورهای عضو به آن بپردازند، «پوشش همگانی سلامت» است.
این خود نشان میدهد که پوشش همگانی سلامت دارد مخدوش می شود و گروههای فقیر مدام کنار زده می شوند و منابع به ثروتمندان منتقل می شود. دولت ها بایستی روی این مساله حساس باشند و جلوی چنین اتفاقی را بگیرند.
حتی کشورهای سرمایه داری که نابرابری های اجتماعی را پذیرفته اند بی عدالتی در عرصه سلامت را چندان نمی پذیرند البته باید این نکته را هم گفت، هرچند کشورهای سرمایه داری، نابرابری های اجتماعی را در عرصه هایی چون تفریحات و خودرو و مسکن و لوازم زندگی پذیرفته اند و روی آن خیلی حساس نیستند اما بی عدالتی در عرصه سلامت را چندان نمی پذیرند.
مثلا در کشورهای سرمایه داری امری عادی است که کسی که پولدار است یک یخچال سایدبای ساید عالی را بخرد و آنکه کمتر دارد یک یخچال معمولی بخرد. یا آنکه کسی که ثروتمند است یک خودروی آخرین سیستم را تهیه نماید و شخصی که پول کمی دارد ماشین ارزانتری بخرد و فردی که هیچ ندارد، از مترو و اتوبوس برای سفرهای داخل شهری و برون شهری خود استفاده نماید. این مساله در این کشورها مورد قبول واقع شده است اما نابرابری در عرصه سلامت در همین ملل نیز پذیرفته نمی شود.
حتی در جوامع کاپیتالیستی و سرمایه داری هم دولت ها وظیفه دارند نابرابری در عرصه سلامت را به حداقل برسانند
علتش این است که وجدان بیدار بشری این را تحمل نمی کند که من و شما هر دو بیمار باشیم و یکی به سبب داشتن ثروت، درمان و از سلامت برخوردار شود و دیگری به خاطر بی پولی نتواند به پزشک مراجعه کند و احیانا جان خودرا از دست بدهد.
یعنی حتی در جوامع کاپیتالیستی و سرمایه داری هم دولت ها وظیفه دارند نابرابری در عرصه سلامت را به حداقل برسانند. آنها باید شیوه های زندگی را طوری اصلاح کنند و مردم را طوری آموزش دهند و در سالم سازی محیط اقداماتی کنند که درآمد، مبنای برخورداری از سلامت نباشد.
در ایران وضع چگونه است؟
مقام معظم رهبری جمله خیلی مشهوری دارند که آقای ظفرقندی وزیر بهداشت هم مکرر به این اشاره کرده؛ این که خواسته ما این است که کسی که بیمار می شود درد دیگری به غیر از رنج بیماری نداشته باشد. یعنی نگوید پول درمانم را از کجا بیاورم؟ هزینه آزمایش و دارو بیمارستان خودم یا عزیزانم را چگونه تامین کنم؟
طبیعتا اجرای چنین دیدگاهی به این برمی گردد که روش ها و ابزارهایی مانند بیمه را فعال نماییم تا هزینه های بیماری اشخاص را بیمه ها بپردازند. از طرفی خود وزارت بهداشت و دولت هم توجه و تمرکز خودرا روی پیشگیری قرار دهد. چون پیشگیری بسیار موثرتر از درمان است و فرایندی عادلانه را در سلامت می تواند تحقق بخشد.
در کتاب های اقتصاد بهداشت و برنامه ریزی سلامت قید شده است که قاعده هرم خدمات، آگاهی های سلامتی افراد است و خانه هر شخص، به منزله خانه بهداشت اوست. یعنی افراد باید بدانند که سیگار نباید بکشند، شب ها دیر نخوابند، بامداد ها تا ظهر نخوابند، به خودشان استرس زیاد ندهند، سراغ مشروب و مواد مخدر نروند.
پیشگیری با اقداماتی چون واکسیناسیون نیز هم راه است. در ایران این امر بوسیله شبکه بهداشت و درمان در حال انجام می باشد. شکل گیری شبکه بهداشت و درمان کشور یکی از دستاوردهای بهادار انقلاب اسلامی و روش مهم برقراری عدالت در سلامت در جامعه است. سطوح بعدی این هرم به ترتیب پزشک عمومی یا پزشک خانواده، بیمارستان های عمومی، بیمارستان های تخصصی و بیمارستان های فوق تخصصی اند.
شکل گیری شبکه بهداشت و درمان کشور یکی از دستاوردهای بهادار انقلاب اسلامی و روش مهم برقراری عدالت در سلامت در جامعه است
واعظ مهدوی می گوید: امید به زندگی در طول جنگ تحمیلی ۱۱ سال بالا رفته است اقدامات فوق تخصصی و جراحی بااینکه خیلی مهم و جزو دستاوردهای چشم گیر سیستم سلامت کشور است ولی در راس این هرم قرار می گیرد و عده کمی از آن بهره مند می شوند. در حقیقت تولید کالای سلامت توسط راس هرم صورت نمی گیرد بلکه ارتقای سطح سلامت مردم توسط قاعده هرم صورت می گیرد. پس دستگاه های اجرائی و وزارت بهداشت باید بیشترین توجه را به قسمت قاعده هرم مبذول کنند و بیشترین سرمایه گذاری روی ارتقای آگاهی های مردم و بخش پیشگیری صورت گیرد.
در سالهای بعد از پیروزی انقلاب این کار انجام شده است. یعنی شبکه بهداشتی درمانی که در ایران شکل گرفته، موفق بوده است. در دوران جنگ ۸ ساله، امید به زندگی از ۵۳ سال در آغاز پیروزی انقلاب به ۶۴ سال در آخر جنگ رسید. این در حالیست که در خیلی از کشورها در زمان جنگ اپیدمی ها و مشکلات حاد سلامتی رخ می دهد و امید به زندگی کاهش پیدا می کند.
امروز امید به زندگی در ایران به ۷۴.۶ سال رسیده است. بخش مهمی از این افزایش امید به زندگی نتیجه شبکه بهداشتی است که در دهه اول انقلاب شکل گرفت و همچین سیاست هایی که به توانمندسازی گروههای فقیر جامعه منجر گردید.
این گفت و گو ادامه دارد....
منبع: ravanema.ir
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب